سفارش تبلیغ
صبا ویژن
» Today hit:1 » Yesterday hit:8 » All hit:286178
  • خلاصه قسمت 47 جواهری در قصر خلاصه قسمت 47 جواهری در قصر - تازه ها
    » درباره ی من
    خلاصه قسمت 47 جواهری در قصر خلاصه قسمت 47 جواهری در قصر - تازه ها
    مدیر وبلاگ : shotokanpoloto[105]
    نویسندگان وبلاگ :
    arazin (@)[5]


    تازه فیلم عکس فیزیک موبایل
    » لوگوی من
    خلاصه قسمت 47 جواهری در قصر خلاصه قسمت 47 جواهری در قصر - تازه ها

    » Day Links » Notes Subjects » My Archives » My Friends Logo » My Friends Links » My Music
    » Yahoo » Search


    »» خلاصه قسمت 47 جواهری در قصر خلاصه قسمت 47 جواهری در قصر »» date:86/6/29 «» 1:9 ص

    یانگرو که الان دو نامه مهم در دست دارد به نزد یانگوم رفته و تقاضای کمک متقابل میکند. یانگرو خطاب به یانگوم: من الان دو نامه مهم دارم... سرنوشت وزیر اوه و بانو چویی در دست منه... بانو چویی به من گفته که که مدتی مخفی بشم و وزیر اوه خواسته که به دفتر دادستانی برم. یانگوم خطاب به یانگرو: خوب چرا اومدی اینجا؟ یانگرو: من سرنوشت بانو چویی و وزیر اوه رو به دست تو میدم و تو هم با نفوذی که روی ملکه داری من رو بانوی منشی های دربار کن...من دوست ندارم مثل آواره ها زندگی کنم.

    یانگرو از یانگوم تقاضای کمک میکند

    بانو چویی بعد از کلی فکر به این نتیجه میرسد که از یانگوم طلب ببخشش کند. او به خانه داگو رفته و از آنها سراغ مزار میونگی (مادر یانگوم) را میگیرد تا به این ترتیب اشکی بریزد و دل یانگوم را به دست آورد. وقتی به قبر میونگی میرسد داستان خود را تعریف میکند: بک-یانگ(بانو هن)، میونگی و من وقتی 8 ساله بودیم به قصر اومدیم... هن ساکت و گوشه گیر بود و من بیشتر با میونگی دوست بودم چون او فردی جسور بود...از اینکه زندگیم را مدیون او بودم عذاب میکشیدم. من به عنوان یک دوست کارهای بد و شرورانه زیادی کردم ولی بعدش دعا کردم...ازت میخوام که با زانو زدن جلو میونگی منو ببخشی...خواهش میکنم...یانگوم: من میدونم الان شما با قلبتون طلب بخشش میکنید پس به دادستانی برید و همه چیز رو بگید!

    بانو چویی بر مزار میونگی زانو میزند

    بعد از صحبت های یانگوم، یانگرو تصمیم میگرید به دادستانی رفته و همه چیز را بگوید. این خبر به سرعت به پانسول چویی رسیده و ترس و وحشت لرزه بر اندام آنها می اندازد. فردای آنروز که قرار بود یانگرو به دادستانی برود پانسول چویی به سرعت گروهی را برای گیر انداختن او می فرستد... در راه افسر پارک لحظه ای از یانگرو غافل میشود و پیل دو (سرباز پانسول چویی) فورا یانگرو را می رباید. نامه وزیر اوه که در دست یانگرو بود به دست پانسول چویی می افتد و به این ترتیب جنگ بین وزیر اوه و چویی ها شروع می شود.

    پانسول چویی خشمگین از اوضاع

    صبح روز بعد یانگرو مخفیانه به دادستانی رفته و پته وزیر اوه را روی آب ریخته و جرایم او را به دادستان گزارش میدهد. این موضوع باعث تعجب همگان از عملکرد وزیر اوه میشود.

    یانگرو در دادستانی

    وزیر اوه از مسئله مطلع شده و به شدت عصبانی میشود. تصمیم میگیرد که به سراغ ملکه مادر رفته با او صحبت کند و ترتیب یک بازجویی ساختگی از بانو چویی را بدهد. اما زودتر از وزیر اوه بانوچویی این کار را کرده و به اتاق ملکه مادر رفته بود. وزیر اوه قصد ورود به اتاق ملکه مادر را داشت ولی یکی از ملازمان (که نفوذی بانو چویی بود) مانع او شده و به او گفت حال ملکه مادر خوب نیست و پزشکان در حال معاینه ایشون هستند.

    وزیر اوه در راه رفتن به اتاق ملکه

    بعد از اینکه بانو چویی همه بانوان را از اتاق بیرون کرد، در مورد خلاف کاری های وزیر اوه برای ملکه مادر توضیح داد... بله بانوی بزرگ، ایشون (وزیر اوه) در این مدت کار های خلافی کرده...او از دولت بودجه اختلاس کرده و در دفتر دادستانی مرتکب خلاف شده...او به بعضی از دانشجویان سوالات عالی جناب را میداد تا آنها در امتحان قبول شوند و دانشجویان به جرم خود اعتراف کردند.

    بانو چویی خلاف کاری های وزیر را برای ملکه میگوید

    بعد از این موضوع پانسول چویی که از یانگرو ترسیده و احساس خطر میکند با یک توطئه حساب شده او را به جنگل فرستاده و به قتل میرساند و در این قسمت زندگی یانگرو به پایان میرسد.

    سکانس پایانی یانگرو

    وقتی خبر کشته شدن یانگرو به گیومیونگ میرسد او از بانوچویی برای انجام این کار ناراحت میشود...ولی بانو چویی خطرناک بودن یانگرو را به گیومیونگ یادآوری میکند: یانگرو همه چیز در مورد داستان میونگی را برای وزیر اوه گفته بود و در ضمن یانگرو می تونست برای ما بیشتر از این هم خطر ناک باشه.

    گیومیونگ از کشته شدن یانگرو ناراحت است

    بعد از این ماجرا بانو چویی که از قبل، قضیه وصیت نامه رئیس پزشک را برای ملکه گفته بود از یانگوم میخواهد که وصیت نامه را بیاورد اما یانگوم منکر قضیه میشود! در راه برگشت پیشکار یونگ بون دستور شاه را به یانگوم اعلام کرده و میگوید که شاه خواستار دیدن وصیت نامه شده. یانگوم به او میگوید که من وصیت نامه را ندارم و بزودی همه چیز روشن خواهد شد.

    یانگوم منکر قضیه میشود

    بانو چویی که از یانگوم رو دست خورده خودش یک وصیت نامه جعلی درست میکند و به دست یولی میدهد و از او می خواهد که وصیت نامه را به دفتر دادستانی ببرد. بانو چویی با این کار قصد بیشتر ضربه زدن به وزیر اوه را داشت.

    ماموریت بانو چویی به یولی

    همه از جمله یانگوم از موضوع وصیت نامه رئیس پزشک که در دست یولی است با خبر میشوند و یانگوم که میداند اصلا وصیت نامه ای در کار نیست با افسر مین آماده میشوند که به سراغ ملکه بروند. در این بین شاه که دل خوشی از وزیر اوه ندارد او را به مرخصی اجباری میفرستد و این موضوع وزیر اوگیومو را بسیار خشمگین میکند ولی افسر پارک وجود ولیعهد را به او یاد آوری میکند و به او میگوید که ولیعهد با ما است.

    وزیر اوه و افسر پارک مشورت میکنند

    وزیر اوه به همراه افسر پارک راه می افتند تا ولیعهد کاری برای آنها انجام دهد که متوجه میشوند ولیعهد به نزد ملکه مادر رفته و بانو چویی با دسیسه های مشابه باز هم مانع ورود آنها به اتاق ملکه میشود. بعد از مدتی مامورین امور داخلی به آنجا آمده و وزیر اوه را دستگیر کرده و برای تحقیقات میبرند.

    وزیر اوه کدبسته به دادستانی میرود

    در اتاق بازرسی سوال و جواب های مفصلی از وزیر به عمل می آید. وزیر اوه که در تنگنا افتاده چاره ای جز لو دادن بانو چویی نمی بیند و شروع میکند به گزارش دادن که: من احتمال میدم که کشتن بانو یون (یانگرو) کار بانو چویی باشه چون او و بانو چویی زیاد به دربار رقص من می اومدند و من از جزئیات نقشه بانو چویی باخبرم...در ضمن این بانو چویی بود که در غذای ملکه در آن زمان چیز هایی ریخته و ... در این لحظه پیش کار یونگ وارد میشود و اعلام میکند که شاه دستور دادند قضیه اردک های گوگردی به طور جدی پیگیری شود. در این بین بانو چویی بسیار خونسرد است چرا که همه شاهدان ماجرا سر به نیست شده اند! و از این موضوع هم خوشحال است که با وجود ارائه وصیت جعلی یانگوم عکس العملی نشان نداده.

    رضایت بانو چویی و گیومیونگ

    در همین راستا جلسه ای در دادستانی تشکیل شده و تمام کسانی که مربوط به قضیه اردک ها هستند فراخوانده میشوند. وزیر اوه، بانو چویی، گیومیونگ، یولی، بانو مین، پیش کار یونگ بون و گروه پزشکی افراد حضور یافته هستند. عجیب اینجاست که یانگوم و افسر مین که اصلی ترین افراد مرتبط با این موضوع هستند آنجا نبودند.

    دفتر دادستانی

    رئیس دفتر دادستانی وارد شده و جلسه بررسی شروع میشود. رئیس دادستانی در ابتدا با متهم کردن وزیر اوه کار را شروع میکند. دادستان: آقای اوه یولی وصیت نامه ای از رئیس پزشک سلطنتی دارد که در آن شما متهم به کشتن وزیر جو (کوانجو چو) و قضیه اردک های گوگردی شدید اما شما گفتید که بانو چویی این کارها را انجام داده. بانو چویی: این امکان نداره...

    دفتر دادستانی

    بعد از این، بحث اردک های گوگردی شروع میشود... یکی از بانوان پزشک اعلام میکند که یک بانوی کارگر (هوانگ) غذای بانو هن را امتحان کرد و مریض شد و علت بیماری او از اردک ها نبود و پرونده در آن زمان با خیانت بسته شد. وزیر اوه سریعا ادامه داد: علت بیماری هوانگ مربوط به صدف هایی بود که بانو چویی به او داد. بانو چویی به شدت اعتراض میکند ولی بانو مین حرف وزیر اوه را تایید میکند و ادامه میدهد: هوانگ به من گفت که قبل از این که اردک ها رو امتحان کنه یانگرو به اون صدف داده بود و این به دستور بانوچویی بوده. بانو چویی اعتراض میکند و میگوید: بانو هن در آن زمان من و گیومیونگ را به مهمان سرا فرستاده بود و من اصلا از این قضیه خبر نداشتم...

    دفتر دادستانی

    بحث و جدل بر سر وصیت نامه ادامه دارد که ناگهان مرده زنده میشود(!). بله...یانگوم به همراه افسر مین جانگو و رئیس پزشک وارد دادستانی میشوند و تعجب همگان را برمی انگیزند.

     

    رئیس پزشک در جلسه حاضر میشود!!!!

    و در اینجا قیافه های متعجب همه دیدینه:

    قیافه های متعجب همه

    از



    shotokanpoloto
    »» comments ()

    »» Posts Title
    گوشی موبایل Apple iPhone
    [عناوین آرشیوشده]
    رخت بر بستن نزدیک است . [نهج البلاغه] برای عضو شدن در خبرنامه ابتدا نام و سپس ایمیل خود را وارد کنید.





    Powered by WebGozar

    Google Page Rank